چاپ نامههای امیلی لاریمز از کرمان به دوبلین
پنجاه و نه نامه از همسر ایرلندی کنسول بریتانیا در کرمان به خانوادهاش در دوبلین
در دنیا پیش آمده که نامهای پس از دهها سال به مقصد برسد یا حتی یک قرن بعد از نگارش در گوشهکناری پیدا شود. بیآنکه مأمور پستخانه باشم سالها به چشم خویش میدیدم چند کیلو نامه پشت و روی کاغذ آ۴ گاه این طرف و گاه طرف دیگر میز کارم رسوب کرده است.
نوروز ٨٢ در کتابخانه موزه بریتانیا به نامههایی برخوردم که ٩٠ سال از نگارش آنها میگذشت. همسر ایرلندی کنسول بریتانیا در کرمان اوایل دهه ١٢٩٠ در آستانه درگرفتن جنگ بزرگ هر هفته نامهای برای پدر و مادرش به وطن میفرستاد. گیرندگان نامه کاغذها را در جعبهای مقوایی روی هم میگذاشتند و بازماندگان آنها جعبه را به کتابخانه بزرگ لندن دادند.
اما یافتن غیر از خواندن است. جوهر رنگباخته ماشین تحریر باستانی در اسکن سریع کمکیفیت، و پرینت تهیه شده از سیدی ناخواناتر شد. دستخط علیا مجلله که نگو و نپرس.
نکتهٔ گیرا در نامههای امیلی لاریمر این است که بینهایت بعید بود بتواند حتی حدس بزند اظهارنظرهایش در باب سیاست و جامعه و مردمان گوناگون دور و برش و رؤسا و دیپلماتهای انگلیسی روزی فارسی شود و در همان کرمان و تهران (که هیچ گاه ندید و نظر خوشی نسبت به آن نداشت) همگان بتوانند بخوانند. اما فکر نمیکنم تجاوز به حریم خصوصی او یا هرکس دیگری باشد.
سراسر ایالتهای بوشهر و فارس و کرمان و بلوچستان طبق معاهدهٔ ١٩٠٧ با روسیه تزاری قلمرو حکمرانان بریتانیایی بود اما ایرانیها که چه بسیار از جفاکاری و روحیه مستکبرانه اینگیلیس مینالیدهاند شاید تعجب کنند که بدترین مردمان از نظر مادام امیلی چه کسانیاند. مینویسد سوئدی نوعاً و ذاتاً فاقد ظرافت و درک و فهم است و کنسول روسیه (بدون نام بردن از او) تا خرخره ودکا نوشیدن در تنهایی را به حضور در ضیافت اروپاییان ترجیح میدهد ــــ شاید چون عـُرضه و حوصله و سخاوت مهمانی پسدادن ندارند
همین طور تاجرهای فرنگی که با وقاحت تمام از همدیگر طرح بافت قالی میدزدند.
به نظر امیلی، کرمانی به تنبلی و تریاککشیدن و دروغگرفتن و دلهدزدی عادت دارد و راهزنی برای بلوچ شغلی است موروثی و خداپسندانه. اما بزرگشدهٔ مسکو و سنپترزبورگ و استکهلم و آتن و هامبورگ و پاریس و ادینبورو چرا تا این حد مهمل و نادرست؟ شاید توقع بانوی فرهیخته از نوع بشر زیاد بود.
از یادداشت محمد قائد بر کتاب
نامه هايی از كرمان به دوبلين نوشته امیلی لاریمر
ویراست و ترجمه محمد قائد با پیوست خانه ایرانی
چاپ اول ۱۳۹۹/ 450 صفحه / نشر کلاغ