تکمیل ترجمهی آخر مهدی سحابی از کتاب «نمایش افسانهای برای وقتی دیگر»
خشنترین رمان سلین در برخورد با خواننده
سلین نسخهی اول نمایش افسانهای برای وقتی دیگر را سال ۱۹۴۶، در سلول یا به قول خودش توی دخمهاش در زندان کپنهاگ نوشت؛ عصبانی از همهکس، بریده از همهچیز، بدخلقتر از همیشه، با تنی رنجور از دردهای قدیمی. با تمام اینها، در این بدترین لحظهی زندگی، سلین بیشتر از همیشه شور و شوق زنده ماندن داشت.
کتاب «نمایش افسانهای برای وقتی دیگر» را میتوان حملهورترین رمان سلین دانست که همهی شاخصههای سبکی او را با شدتی تمام عیار در خود جای داده است. این رمان که در سختترین روزهای زندگی پرمشقت نویسنده نوشته شده – نویسندهای که انتخاب بدترین لحظههای زندگیاش، انتخاب سختیست – روایتی ارئه داده که خوانندهاش را تلخ میخنداند، آنهم خوانندهای که بیش از همه و بهدرستی، هدف حملههای نویسندهی فرانسوی بوده است؛ نویسندهای فرانسوی که از خود فرانسویاش، زبان فرانسه و خوانندهی فرانسویاش، منزجر بود. البته که نمایش افسانهای برای وقتی دیگر، کتاب نفرت و انزجار نیست؛ کتابیست در اهمیت ضدّیت ابدی با انگارههایی که بیهوده میخواهند ادبیات را بانی آشتی کنند ولی نمیدانند که برای صلح در جهان بیرون، باید در پهنهی ادبیات بیوقفه بجنگیم!
ترجمه اين كتاب در سال 1388 به دليل فوت مهدي سحابي (مترجم كتابهاي اين نويسنده) ناتمام مانده، و بعد از ده سال اصغر نوري ادامه ترجمه اين كتاب از صفحه 136 را بر عهده گرفته است.