نيت پليد / ظهور فرانكنشتاين 2

پس از اينکه ويکتور نتوانست به کمک اکسيري که تهيه اش را از کتاب هاي قديمي کتابخانه آموخته بود جان برادر دوقلويش کنراد را از مرگ نجات دهد، از همه‌ي آموخته هاي باستاني درباره‌ي کيمياگري نا اميد شد و با تنفر همه‌ي کتابها را در آتش سوزاند. پس از سوزاندن آنها، جعبه اي فلزي شبيه کتاب در ميان خاکسترها توجه ويکتور را به خود جلب کرد؛ او با خودش عهد بسته بود که ديگر هرگز کاري به آن کتابها و هر چيز مربوط به آنها نداشته باشد اما پس از کلنجار رفتن هاي بسيار نتوانست جلوي وسوسه اش را بگيرد؛ آن جعبه‌ي فلزي کتاب مانند را برداشت و در جايي خلوت آن را بررسي کرد. درون جعبه قطعات فلزي عجيبي به همراه چند دست نوشته‌ي قديمي و قسمت هايي از يک کتاب باستاني قرار داشت. در نوشته ها و برخي صفحات کتاب به دنياي مردگان و برقراري ارتباط با ارواح اشاره شده و در ادامه طرز ساختن ابزاري پيچيده شبيه يک آونگ که دريچه اي براي ورود به دنياي مردگان بود را مطرح مي کرد. ويکتور براي اولين بار پس از مرگ کنراد هيجان زده شده و با شوق فراوان به سر هم کردن قطعات آونگ پرداخت. او پس از کامل شدن سازه، اليزابت و دوست نزديکش هنري را در جريان موضوع قرار داد و قرار شد يک شب به اتفاق هم آن دست سازه را بيازمايند. در شب موعود ويکتور طبق دستورالعمل کتاب، قطره اي از اکسير موجود در جعبه را نوشيد و آماده‌ي رفتن به دنياي ارواح شد و سپس..‌.
ويکتور و برادر دوقلويش کنراد به همراه دختر عمويشان اليزابت در هنگام بازي در قصر قديمي و موروثي شان به طور اتفاقي با يک در مخفي رو به رو مي شوند که به کتابخانه اي پر از کتاب هاي قديمي و ممنوعه باز مي شود و چاهي عجيب و مرموز در آن قرار دارد. ويکتور پس از خواندن تعدادي از کتابها متوجه مي شود که همه‌ي آنها درباره‌ي کيمياگري و جادوي سياه است و به يادگيري آن علاقه مند مي شود و در ادامه با دنيايي ديگر آشنا مي شود که هيچ شباهتي با آنچه تا کنون تجربه کرده ندارد و زندگي اش را دگرگون مي کند.