گور دخمه / تيمارستان 3

گاهي اوقات همان بهتر که گذشته مدفون بماند.
سال آخر دبيرستان سرانجام به پايان مي‌رسد. دن، اَبي و جردن پس از تمام مشکلاتي که پشت سر گذاشته‌اند، با هيجان زيادي آماده هستند تا با هم به سفري جاده‌اي بروند و حتي به ذهن‌شان خطور هم نمي‌کند که در پايان تابستان چه اتفاقي رخ خواهد داد. اين سه دوست، در مسير سفرشان براي ملاقات با عموي جردن در نيواورلئان، متوجه مي‌شوند که تحت تعقيب هستند... و کسي از آن‌ها عکس مي‌گيرد. سپس دن به تدريج پيام‌هايي از شخصي دريافت مي‌کند که انتظار ندارد دوباره خبري از او بشنود؛ کسي که هالووين گذشته مُرده است.
وقتي اين سه نفر به نيواورلئان مي‌رسند و رويدادهاي عجيب بيشتر مي‌شود، دن به ناچار مي‌پذيرد اتفاقاتي که يک سال گذشته از سر گذرانده، نه تنها احتمالاً تصادفي نبوده است بلکه به‌نوعي با سرنوشت او گره خورده است؛ سرنوشتي که دن را با گروهي به اسم هنرمندان استخوان مرتبط مي‌سازد، کساني که علاقه‌ي شديدي به قاتلان بدنام گذشته دارند.
اکنون تنها اميد دن اين است که از سفرش در آخرين سال دبيرستان، جان سالم به در ببرد.