قلعه ي حيوانات / كلكسيون كلاسيك 26

حالا كه انسان هاي بي ارزش و طفيلي رفته بودند، حيوانات آذوقه ي بيشتري داشتند و با اينكه كارشان آسان نبود، وقت آزادشان بيشتر شده بود، مثلا آخر فصل درو بعد از جمع آوري غله مجبور شدند مثل قديم ها كه ابزاري نبود خوشه هارا لگد كنند و كاه را با فوت جدا كنند- ولي در هر حال با درايت خوك ها و نيروي بدني باكسر هميشه كار به نتيجه مي رسيد. همه باكسر را ستايش و تحسين مي كردند، او حتي وقتي جونز در مزرعه بود حيوان پركاري بود ولي حالا بيشتر از هميشه و اندازه ي چند اسب كار مي كرد. بعضي روزها همه ي زحمت مزرعه بر شانه هاي پرتوان او بود، از خروسخوان سحر تا بوق سگ هرجا كه كار سختي بود هميشه باكسر حاضر بود و مي راند يا مي كشيد.