آواز ماه (سه گانه شكارچيان 2) / خاطرات خون آشام

با تمام شدن تابستان، او و مت فهميده بودند نمي توانند دوستان شان را تنها بگذارند و همان طور که برنامه داشتند، راهي دانشگاهي خارج از ايالت شوند. همراه همديگر مشکلات زيادي را از سر گذرانده بودند و بيشتر از اينکه بخواهند جاي ديگري بروند، دل شان مي خواست کنارهم بمانند و از همديگر محافظت کنند. خانه شان تقريبا بيشتر از يکبار ويران شده بود و با آن رشوه اي که الينا به آن بارگاه آسماني داده بود، خانه شان را پس گرفته و خانواده شان را نجات داده بودند. نمي توانستند بروند. نه وقتي توي دنياي بيرون تنها کساني بودند که در برابر تاريکي ايستادگي مي کردند همان تاريکي اي که ممکن بود هميشه به قدرت خطوط جادويي که در سراسر منطقه ي فالزچرچ کشيده شده بود، جذب شود.