آشغالدوني

105,000تومان
تولید کننده: نگاه
انبار:
از متن كتاب:
کوچه تمام شده بود و ما رسيده بوديم به خياباني که تاريکي دمدمه‏‌هاي غروب، درخت‏ها و گوشه و کنارهاي خالي را پر مي‏‌کرد. رفت و آمد مردم و ماشين‏‌ها شلوغي زيادي راه انداخته بود، بابام خودشو به من رسوند و بازومو گرفت و گفت:
«برگرد بريم!»
و من گفتم: «من که ديگه برنمي‏‌گردم.»
بابام با التماس گفت: «تو چه‏‌ات شده؟ چرا حرف منو گوش نمي کني؟»
و من چشمم افتاد به مرد قدبلندي که پشت به ما، کنار جدول خيابان تکيه داده بود به يه درخت و پاهاشو از هم جدا گذاشته بود و دست‏هايش را به پشت زده بود و تسمه‏اي را به جاي تسبيح لاي انگشت‏هاش مي چرخاند. به بابام
گفتم: «اوناهاش.»
بابام پرسيد: «کيه؟»
گفتم: «برو بهش بگو، شايد يه چيزي بهت بده.»….. اين کتاب ، ماجراي پسر نوجوان و پدري بي خانمان است که در پي حادثه اي در نزديکي بيمارستاني زندگي کرده و به تدريج وارد آن محيط مي شوند . اتفاق هايي که در آنجا رخ مي دهد و حوادثي که در پي آن است بقيه ماجرا را تشکيل مي‌دهد….
زبان فارسي
نويسنده غلامحسين ساعدي
مؤلف غلامحسين ساعدي
سال چاپ 1402
نوبت چاپ 5
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 104
سايز رقعي
ابعاد 14.5 * 21.5 * 0.5
نوع جلد شوميز
وزن 105
تخفيف ويژه در سايت 10.00
شناسه کالا9786003763555