مادربزرگت رو از اين جا ببر!

30,000تومان
تولید کننده: چشمه
انبار:
تمام بعدازظهر پشت ميز يايا مي‌نشستيم و گوشت‌اپز ريش ريش با پاي اسفناج مي‌خورديم. مزه غذا جوري بود كه انگار مدت‌ها پيش پخته شده بود و و بعد در 1 چمدان خيس و بد بو قرار گرفته بود تا جا بيفتد. غذاهايش را در چاشني‌هاي عجيب و لزج مي‌خواباند و به جاي ديگ و قابلمه در كتري‌هاي سياه جادوگران مي‌پختشان. وقتي غذا را مي‌كشيد نسخه‌اي حماسي از دعاي پيش‌ از غذا را اجرا مي‌كرد. تركيبي از يوناني و انگليسي دست و پا شكسته همراه با تكان هاي شديد دست كه بيشتر به نفرين شباهت داشت تا دعا. مادرم بشقابش را مي‌زد كنار و مي‌گفت «نمي‌خواد ورد بخونه، بهش بگو بچه ها به محض اين‌كه سير بشن غيب مي‌شم. » اغلب از سر ميز بلند مي‌شد و تا تمام شدن غذايمان در ماشين منتظر مي‌ماند. يايا ليوان ليموناد زنجيبيلي‌اش را بالا مي‌آورد و مي‌گفت: دختره رفت، خوب‌شد، حالا مي‌خوريم غذا...
زبان فارسي
نويسنده ديويد سداريس
مؤلف ديويد سداريس
مترجم پيمان خاكسار
سال چاپ 1399
نوبت چاپ 5
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 150
سايز رقعي
ابعاد 14.5 * 21.5 * 1
نوع جلد شوميز
وزن 160
شناسه کالا9786002292858