سائو 1 / هنر شمشير زني آنلاين / رمان هاي راحت خوان

يک ماه از بازي گذشته و دو هزار نفر مرده بودند.
هر اميدي به نجات دهنده اي از بيرون بازي از بين رفته و حتي يک پيام هم نرسيده بود.
به چشم خودم چيزي نديده بودم اما مي گفتند حمله ي وحشت و ديوانگي بازيکنان وقتي متوجه شده بودند امکان برگشت ندارند، باورکردني نبوده است. بعضي ها گريه و بعضي ها ناله مي کردند و حتي بعضي ها زمين شهر را مي کندند و مي گفتند قصد تخريب اين دنيا را دارند. البته، همه ي ساختمان ها غير قابل تخريب بودند و هرگونه تلاشي در اين مورد بي نتيجه و محکوم به شکست بود.
مي گفتند روزها طول کشيده تا بازيکنان موقعيت را بپذيرند و به فکر چاره بيفتند.