مجازات

از متن کتاب:
«زير ساختمان دادسرا هزارتوي بزرگي از راهروهاي کم‌نور بود که زندان را به سالن‌هاي دادرسي مي‌پيوست. در دادگستري اين مکان را گورستان دخمه‌اي نام نهاده بودند.»
نويسنده در کتاب مجازات مانند دو کتاب قبلي، داستان پرونده‌هاي قضايي و ماجراهايي را که بر موکلان گذشته است روايت مي‌کند. داستان‌ها نثر واضح و صريحي دارند و با اين‌که نويسنده نه از ديدگاه قضايي بلکه به‌عنوان يک انسان به موکل نزديک مي‌شود، گرفتار واژه‌پردازي و پيچيدگي براي همراه کردن احساسات مخاطب نشده است. موضوعي که در اين داستان‌ها مرکزيت دارد، شرايط و فضايي است که فرد را به ارتکاب جرم و جنايت سوق مي‌دهد. نويسنده به دنبال نشان دادن عواملي است که انگيزه‌ي مجرمان را براي خطر کردن، جرم کردن و البته قدم گذاشتن در ورطه‌اي بي‌بازگشت مي‌سازد. ميشائيل هانکه، کارگردان آلماني، کتاب را تحسين کرده است و مي‌گويد: «باز هم با توانايي شيراخ در نشان دادن تضادها در کوچک‌ترين فضاها، بيان احساسات عظيم تنها در چند واژه شگفت‌زده شدم. باز هم حيرت کردم از اين ترکيب صراحت مثال‌زدني‌ و عواطف کنترل‌شده و آن جنس از نوع‌دوستي که داستان‌هاي او را بي‌همتا مي‌کند.»