كفش هاي شيطان را نپوش

22,000تومان
تولید کننده: چشمه
انبار:
آذر در به در دنبال پويان مي‌گشت. اسفند روي آتش بود. بارها به نيلوفر زنگ زده بود، كاري كه در روزهاي قبل هيچ‌وقت انجام نمي‌داد. بارها خانه مهندس پريان را گرفته بود اما زنش گوشي را برمي‌داشت و او قطع مي‌كرد. از خانه بيرون زد. سوار تاكسي شد و سر خيابان كاج پياده شد. از آنجا تا دادگستري دويد. جلو در اداره ازدحام بود. همه همديگر را هل مي‌دادند و مي‌خواستند بروند تو يا سوال داشتند. آذر خودش را به زحمت جلو كشيد. دو سرباز با لباس‌هاي سبز چرك‌مرده روبه‌رويش بودند. مردها را هل مي‌دادند و با تحكم به زن‌ها مي‌گفتند:‹‹ خواهر برو عقب...›› آذر گوش نداد، رفت جلوتر و به سربازي كه صورتي سيه‌چرده و لاغر داشت و سفيدي چشم‌هايش به زردي مي‌زد، گفت:‹‹ سركار شوهرم را گرفتن...››
زبان فارسي
نويسنده احمد غلامي
مؤلف احمد غلامي
سال چاپ 1398
نوبت چاپ 6
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 131
سايز رقعي
ابعاد 14.5 * 21.2 * 0.7
نوع جلد شوميز
وزن 135
شناسه کالا9789643621452