بابايي كه شما باشي

کيان را وکيل خانوادگي مادرش مي آورد براي پدرش و سامان ناگهان با بچه‌اي نه ماهه مواجه مي شود که به شدت باعث آشتفتگي او مي‌شود و نمي‌داند چه بايد بکند! تا اينکه دو برادر ديگر او و ساير اعضاي خانواده به کمکش مي آيند و در بزرگ کردن کيان به او کمک مي‌کنند، اين چنين مي شود که همگي بچه‌اي بسيار بي تربيت تحويل جامعه مي‌دهند. «بابايي که شما باشيد» داستاني سورئال و طنز است که نويد لحظاتي پر از خنده و خوشي را به شما خواهد داد. از متن کتاب: بابا برگشت عقب و در حال چشم‌غره رفتن به عمو سيامک، ساکت موند. من هنوز گريه مي‌کردم. عمو سيامک چند بار منو پيش‌پيش کرد تا ساکت بشم. بعد بلند شد نشست و منو بغل کرد و تکون داد و هي اينور و اونور کرد. چند دقيقه بعد بابا همچنان زل زده بود بهش و عمو سيامک مضطرب نگاهش مي‌کرد فقط. صدايي نبود جز صداي جيغ و گريه‌ي من. ــ چه‌شه؟! ــ از اينکه عموي احمقي مثل تو داره ناراحته.