حق نگه دار ابلهان

کتاب حق نگه‎‌دار ابلهان که جايزه‌ي ادگار آلن‌پو را هم دريافت کرده، با ترجمه‌ي محسن موحدي‌زاد منتشر شده است.
در بخشي از متن کتاب آمده است: «از کجا مي‌فهميدم دکتر اسبرتسون چه مي‌دانست و نمي‌خواست به من بگويد؟ اگر دوباره به ديدارش مي‌رفتم، فقط خود خدا مي‌داند چه واکنشي نشان مي‌داد. به پاي خود شليک مي‌کرد. تارهاي صوتي خود را عمل مي‌کرد. يا عامل سرخچه آلماني را تزريق و خود را قرنطينه مي‌کرد.»
شخصيت اصلي داستان فرد فيچ است، او علاقه‌ي عجيبي به جمع کردن رسيدهاي جعلي، بليط‌هاي شرط‌بندي تقلبي و فاکتورهاي فروش باطله و به‌دردنخور دارد. فرد در ابتداي داستان از مرگ دايي مت باخبر مي‌شود که ظاهراً براي او سيصدهزار دلار ارث به جا گذاشته است. به ناگهان فرد مورد توجهات اغلب ساختگي قرار مي‌گيرد. قسمت مهيج ماجرا اين است که معلوم مي‌شود دايي مت به قتل رسيده و اکنون همان قاتل در تعقيب فرد است. با اين توصيفات لابد پي برده‌ايد که قرار است يک کمدي کلاسيک هيجان‌انگيز بخوانيد. مترجم در مقدمه‌ راجع‌به اين کتاب و شخصيت اصلي‌اش مي‌گويد: «اين اثر تعليقي از اين جهت خاص است که هم جنايي هست و هم نيست؛ همزمان کمدي هست و نيست؛ و مهم‌تر اينکه قهرمان داستان هم يک ابله زودباور و هم يک راوي باهوش است. در تمام نيويورک و يا حتي در تمام دنيا آدم ساده‌لوح‌تري نيست که به اندازه‌ي فرد فيچ سرش کلاه رفته باشد، اما انگار هيچ‌کس (حتي خود فرد هم) باور ندارد که از ذکاوتي قهرمانانه برخوردار است؛ به همين دليل او را طعمه‌ي راحت‌الحلقومي مي‌بينند که بايد زودتر از بقيه بلعيد.»