نوري كه محو شد / افسون نامه 1

22,000تومان
تولید کننده: باژ
انبار:
ديگر کسي باقي نمانده بود. همه ي مردم منتظر بودند ببينند چه اتفاقي مي افتد.
پويا از لابه لاي جمعيت خود را به اسب رساند و از داروغه خواست فرصتي به او بدهد تا خودش را نشان دهد. داروغه که چاره ي ديگري نمي ديد قبول کرد. پويا به اسب نزديک شد. اسب برخلاف دفعات قبل از جايش تکان نخورد. پويا پاي اسب را به درخت بست. اسب هم در مقابل، پوزه اش را به سر پويا ماليد. همه ي حاضران از ديدن اين صحنه تحت تاثير قرار گرفتند و پويا را تشويق کردند.
داروغه هم که تحت تاثير اين صحنه قرار گرفته بود، پويا را استخدام کرد.
شکيبا خوشحال و خندان از ميان جمعيت جلو رفت و در مقابل سربازان شاه به پويا گفت: «هيچ کس به خوبي تو نمي توانست با اسب سرکش من ارتباط برقرار کند. اگر مايل باشي مي تواني شب ها در قلعه، در گوشه اي از خانه ي من بماني» و با اين کارش در مقابل سربازان، رسما به پويا اجازه داد به خانه اش رفت و آمد کند. هنگام برگشتن به خانه، براي اولين بار، پويا کنار شکيبا سوار بر گاري از دروازه قلعه عبور کرد.
زبان فارسي
نويسنده گروه نويسندگان
مؤلف گروه نويسندگان
سال چاپ 1397
نوبت چاپ 1
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 162
سايز رقعي
ابعاد 14.5 * 21 * 1.1
نوع جلد شوميز
وزن 180
تخفيف ويژه در سايت 10.00
شناسه کالا9786008941651

كالاهايي كه همراه اين كالا خريداري شده‌اند