غير از خدا هيچكس نبود

8,000تومان
تولید کننده: سوره مهر
انبار:
جنگ به پايان رسيده است. سپاه کافران، شکست‌ خورده و از هم‌ پاشيده، پا به فرار نهاده است. افراد سپاه اسلام، در اردوگاه خويش، مشغول بررسي نتايج جنگ و دادنِ نظام دوباره به خودند. فرمانده، سقّاي سپاه را، که مجاهدي سالخورده است، براي شمارش عده شهيدان و اطلاع از وضع مجروحان، به ميدانِ جنگ مي‌فرستد.
ميدان، پر از کشته و شهيد است. از گوشه و کنار، صداي چند ناله ضعيف به گوش مي‌رسد.
با آنکه هوا، هواي بعد از ظهر است، اما قرصِ بزرگِ خورشيد، چون دهانه آتشفشاني عظيم، گُدازه‌هاي سوزانش را بر صحراي خشک و بَرَهوت مرز عربستان و شام مي‌پاشد. زمين، تَفته است؛ داغ است. از زمين نيز گويي آتش مي‌بارَد. بارش آتشْ از دو سو! همه‌چيز داغ است. قبضه شمشير، دست را مي‌سوزاند. حرارت حلقه‌هاي زره، از لباس مي‌گذرد و تن را کباب مي‌کند. کلاهخود، از روي لايه زيرينش، سر را مي‌سوزانَد. دلِ سنگ‌ها گويي از حرارت، در حال از هم پاشيدن است. عطش، بيداد مي‌کند. و تشنگي، بيش از همه، مجروحان را مي‌آزارد. درد و رنج زخم، در مقابل تشنگيِ کُشنده، هيچ است. تشنگيِ بسيار، آرام‌آرام، رنگ چهره‌ها را به کبودي مي‌کشاند.
سقّاي پيرِ سپاه، مَشک چروکيده‌اش بر دوش، ميان کشته‌ها مي‌چرخد. لبان تَرَک‌خورده و قاچ‌قاچش، گواه عطش بسيار اوست. اما در پيِ فردي نيازمندتر، براي آخرين جامِ آبش مي‌گردد.
زبان فارسي
نويسنده محمدرضا سرشار
مؤلف محمدرضا سرشار
سال چاپ 1393
نوبت چاپ 11
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 48
سايز رقعي
ابعاد 16.5 * 21.5 *
نوع جلد شوميز
وزن 75
شناسه کالا9789645062642