چرا دريا عصباني شد؟

ماهيگيران قبل از رفتن به دريا سراغ ماهيگير پير مي‌رفتند و وقت مناسب براي رفتن به دريا را از او مي‌پرسيدند. ماهيگير پير به صداي دريا گوش مي‌داد. انگشتش را خيس مي‌کرد و با آن جهت باد و سرعت آن را مي‌سنجيد. آب را مزه مي‌کرد و اگر همه چيز روبه‌راه بود، به مردم مي‌گفت مي‌توانند به دريا بروند. مدتي بود که ماهيگير پير خشم دريا را احساس مي‌کرد، اما علت آن را نمي‌دانست. حدس مي‌زد که خشم دريا ناشي از ساختن پارک جديد کنار دريا و ورود افراد غريبه به ساحل دريا باشد. به همين دليل، او شهردار را مقصر اصلي خشم دريا مي‌شمرد. اما دريا به راحتي مي‌توانست با امواج کوه‌پيکر خود پارک ساحلي و مردم اطراف آن را نابود سازد. پس چرا اين کار را نمي‌کرد؟ غرش دريا ادامه داشت و هرکسي به فکر چاره بود تا اينکه…