جادوگر لوكسور / افسون هاي نيل 4

ـ ما به او گفتيم که از آن ديواره بالا نرود. اما او مي خواست معبد آن بالا را بکشد.
ـ معبد حشپسوت؟
ـ بله آقا. همه آن را از همين پايين مي کشند، اما اين آقاي فلوران مي گفت که مي خواهد آن را از آن بالا بکشد. بعد هم چون کله شق است، چيزي را که مي گفت دنبال کرد. از ديواره ي صخره اي بالا رفت. ديگر خودتان بايد بدانيد آقا، مدت هاست که اين پرتگاه جاي نحسي است … ارواح اموات گذشتگان ساکن آنجا هستند. تازه، جاد … هم آن جاست.
ـ جاد؟ جاد … ديگه چيه؟
ـ آقا … شما ديگر با آتش بازي نکنيد. نمي شود اين کلمه را کامل به کار برد.
ـ بچه بازي در نياور، اناوي … کي بالاي آن صخره زندگي مي کند؟
اناوي دهان باز کرد و بريده بريده و با لکنت زبان گفت: «جا … دو … گر … اين همان کسي است که نبايد اسمش را ببريم. خداوند ما را حفظ کند!»