ميمون در كنسرت شبانه (مجموعه 7 داستان كوتاه براي نوجوانان)

خيلي کم سن و سال بود؛ شش-هفت ساله، و در کلاس اول درس مي خواند. محيط مدرسه برايش شيرين و دوست داشتني بود. از سبيل نازک معلم کلاس اول، خنده اش مي گرفت و خوشش مي آمد و براي همين، به زحمت لب و لوچه اش را جمع مي کرد و مثلا اداي چهره و سبيل نازک معلم شان را درمي آورد. خيلي ها در مدرسه و خانه، به اين کار او مي خنديدند، ولي معلوم نبود به سر و صورت به هم ريخته او مي خندند، يا به شباهتي که به زحمت در چهره او با معلم سبيل نازک ايجاد مي شد.