داستان موفقيت نخبگان

اين کتاب به بررسي رابطه‌ي بين محيط اطراف فرد با پشتکار و انگيزه‌ي او و تأثيرات آن در رشد و موفقيت مي‌پردازد. سؤال اصلي گنويسنده بيشتر خطاب به وکلاست: «ما به اين‌که يکي تو نيويورک هست که وکيل حقوقيه به اندازه‌ي کافي اهميت نمي‌ديم. من فقط کنجکاوم بدونم، چرا همشون انگار يه نفرن!؟» او با اين حرف به اين قضيه اشاره مي‌کند که تعداد زيادي از وکلاي موفق و قدرتمند در نيويورک بيوگرافي تقريباً يکساني دارند. در مثال ديگري که در کتاب آمده، گلدول اشاره مي‌کند که مردم موفقيت بيل گيتس را پاي هوش يا بلندپروازي‌اش مي‌گذارند. او مي‌گويد که افراد بلندپرواز و باهوش زيادي مي‌شناسد؛ ولي هيچ‌کدامشان اندازه‌ي 60 بيليون دلار سرمايه ندارند. «متوجه شدم که درک ما از موفقيت بسيار ابتدايي و خام است و اين را فرصتي دانستم تا بيشتر تحقيق کنم و مثال‌هاي بهتري براي موفقيت پيدا کنم.»
اين کتاب به محض انتشار، رتبه‌ي اول را در ليست کتا‌ب‌هاي پرفروش نيويورک تايمز و همچنين گلوب اند ميل از آن خود کرد و اين جايگاه را تا يازده هفته‌ي متوالي نگه‌ داشت. کتاب داستان موفقيت نخبگان به‌طورکلي واکنش‌هاي خوبي دريافت کرد و نسبت به کتاب‌هاي ديگر گلدول شخصي‌تر تلقي مي‌شد؛ طوري که برخي اين کتاب را يک اتوبيوگرافي خطاب کردند. همچنين اکثر خوانندگان سؤال‌هايي را که گلدول در اين کتاب پرسيده است، در پرده‌برداري از ناديده‌ گرفته شدن قابليت‌هاي فردي از سمت جامعه مهم دانستند.