اقيانوسي در ذهن

جک به تازه‌گي مادرش را از دست داده. پدرش، که تازه از جنگ برگشته، جک را در يک مدرسه‌ي شبانه‌روزي در يک شهر ساحلي ثبت‌نام ميکند. جک توي مدرسه بدبياري‌هاي زيادي مي‌آورد. در آستانه‌ي غرق‌شدن قرار مي‌گيرد، در قايقراني ضعيف است و ... همين باعث مي‌شود از نظر روحي بيش از پيش ضعيف‌ شود. در همين حال با ارلي آشنا مي‌شود. پسري که عجيب‌ترين شاگرد مدرسه است و عادت‌هاي خيلي عجيبي دارد. به ارلي گفته شده که برادرش در جنگ مرده اما ارلي اين حرف‌ را باور نمي‌کند و مي‌خواهد او را پيدا کند. براي همين جک و ارلي سفر خود را آغاز مي‌کنند. در طول سفر ماجراهاي زيادي برايشان اتفاق مي‌افتد. اما سرانجام موفق مي‌شوند و ارلي به برادرش مي‌رسد. جک که در طول سفر چيزهاي زيادي از ارلي ياد گرفته مهارت‌هاي بيشتري پيدا کرده و در طول سفر انگار آدم ديگري شده. بعد از سفر مي‌بيند که روابطش با پدرش کاملا فرق کرده و باهم خوب هستند و او با غم از دست دادن مادرش کنار آمده است.