تنگه زاغ (رمان نوجوان امروز)

10,000تومان
«تا برسيم به قسمت پشم شويي، آمبولانس جنازه‌ي سه تا از بچه ها را برده بود. دود غليظي همه جا را گرفته بود. سرپرست ما هراسان اين طرف، آن طرف مي‌دويد و دائم از بقيه کارگرها سوال مي‌کرد و مانده بود جواب صاحب کارخانه را چه بدهد. آن روز ظهر، سه نفر بيش‌تر توي قسمت پشم شويي نبودند. حدوداً دو ساعت قبل از آتش سوزي، سرپرست سالن ريسندگي آمده بود به قسمت پشم شويي و گفته بود که براي بار زدن کيسه‌هاي نخ کمک لازم دارند. سرپرست ما هم سه تا از بچه ها را پاي حوضچه‌ي پشم شويي نگه داشت و بقيه‌مان را فرستاد که برويم. اولين بار بود که سالن ريسندگي را مي‌ديدم. اکثر کارگرها يا زن بودند يا پيرمردهايي که به قول سرپرست ما زهوارشان در رفته بود و نمي‌توانستند گوني‌هاي بزرگ نخ را بار کاميون‌ها بکنند. سه تا بنز تک وسط سالن، پشت سر هم ايستاده بودند. راننده‌ها فرت فرت سيگار مي کشيدند و راه مي رفتند و غرولند مي‌کردند. سرپرست سالن ريسندگي هم داد و هوار مي‌کرد. يک تسمه پروانه گرفته بود دستش و دائم مي‌دويد جلوي در سالن و مي‌گفت: «آقا آمد. زود باشيد که آقا آمد...»
زبان فارسي
نويسنده هادي حكيميان
مؤلف هادي حكيميان
سال چاپ 1398
نوبت چاپ 3
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 132
سايز رقعي
ابعاد 14 * 21 * 1
نوع جلد شوميز
وزن 0
تخفيف ويژه در سايت 10.00
شناسه کالا9786000102838

كالاهايي كه همراه اين كالا خريداري شده‌اند