روياي آق تاريم

10,500تومان
تولید کننده: به نشر
انبار:
فرح برگشت و يک لحظه مجمع مِسي و محتويات داخل آن را نگاه کرد. يک سيني کامل و سنتي گيلاني از سير و سرکه و سماق گرفته تا سبزي‌هاي معطر و چند شاخه گل. نگاهش گره خورد به غدير. پرسيد: اين‌ها را کي اين‌طور خوشگل آورده اينجا؟
مأموران داشتند از هتل تازه‌تأسيس رامسر مي‌آمدند بيرون. شهرباني‌چي‌ها ريختند به هم و هرکدام نگاه کرد به ديگري، دنبال مقصّر! رئيس شهرباني زير لب به مقام زيردستي خودش گفت: «کي اين يالقوز را راه داده اينجا، مگر قرق نبود؟»
آن‌ها هم همگي نگاه کردند به رئيس ساواک. يکي گفت: «غدير زورگير است. پير شده، معيشتش از اين راه مي‌گذرد.»
غدير نبات تزئين‌شده را داد دست فرح. فرح گفت: «چي خوشگله!» غدير گفت: «اگر ما نبوديم، کي اين ساعت خوش را براي شما فراهم مي‌کرد. تا بوده همين بوده. فقير هست که شما آخ و واخ مي‌کنيد و شادمانيد. از نداري مردم و زحمت و ذلت آن‌ها.»
مأمور شهرباني زد زير دست غدير. فرح نبات را انداخت و وحشت‌زده رفت جلو. همه که رفتند، غديري در کار نبود.
آب شده، رفته بود زير زمين، انگارنه‌انگار!
... من آدمي هستم که تعلّقي به دنيا ندارم. خواب مي‌بينم و از خواب بيزارم. کت و شلوارم نازک است. هوا نه بهار است، نه زمستان، نه حتي پاييز.
زبان فارسي
نويسنده مصطفي جمشيدي
مؤلف مصطفي جمشيدي
سال چاپ 1396
نوبت چاپ 1
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 105
سايز رقعي
ابعاد 14.5 * 19 * 0.5
نوع جلد شوميز
وزن 135
شناسه کالا9789640226230

كالاهايي كه همراه اين كالا خريداري شده‌اند