عجله كن فرانكلين

عجله کن فرانکلين ، اين جمله‌اي است که فرانکلين بارها شنيده است. فرانکلين هميشه کارهايش را آهسته انجام مي‌دهد و هيچ‌وقت به موقع حاضر نمي‌شود. او حتي از يک لاک‌پشت هم آهسته‌تر راه مي‌رود. روز تولد خرس است و فرانکلين بايد به موقع خود را به خانه‌ي خرس برساند. براي رفتن به خانه‌ي خرس بايد از يک جاده، يک پل و يک مزرعه‌ي تمشک بگذرد. فرانکلين در راه، اول سرگرم بازي با خرگوش و بعد هم بازي با سمور آبي مي‌شود. بعد از بازي، آنها به سرعت خود را به خانه‌ي خرس مي‌رسانند در حالي که فرانکلين هنوز راه زيادي را در پيش دارد. فرانکلين که خيلي ديرش شده، باعجله به راه مي‌افتد. در راه روباه را مي‌بيند، روباه هم از او مي‌خواهد کمي بازي کنند ولي اين‌بار فرانکلين قبول نمي‌کند. او نگران است که به موقع به خانه‌ي خرس نرسد و ناراحت است که چرا وقتش را براي بازي با خرگوش و سمور آبي از دست داده است. اما ديگر وقتي براي غصه خوردن ندارد و بايد عجله کند. آيا او به موقع به جشن تولد خرس مي‌رسد؟