پنجاه درجه بالاي صفر

6,500تومان
تولید کننده: چشمه
انبار:
صبح‌گاه كه تمام شد پشتم را كردم به حياط پاسگاه دق پترگان كه حال يك قلعه را دارد؛ پاسگاهي با ديوارهاي بلند و چهارتا برج گرد سنگي ديدني در اضلاع قلعه. بين رج‌هاي قلعه، درست وسط هر ديوار، يك برجك هست. و من روي يكي از همين برجك‌ها پاس مي‌دادم و تكيه داده بودم به جان‌پناه آهني بي‌ريختش كه يك ميل‌گرد را به طرز زمختي جوش داده بودند به ستون‌هاي برجك و سقفي آهني داشت. آفتاب كه به سقف مي‌تابد، درست و حسابي آدم را كباب مي‌كند. برجك كه نيست، منقل آتش است. ظهر كه مي‌شود كاسه سر آدم مثل ديگ روغن به جوش مي‌آيد. تسمه ژ3 زاغارت ساخت 1355 را انداخته بودم روي شانه و براي خودم دشت را ديد مي‌زدم. پيراهنم خيس و تليس به تنم چسبيده بود. داشتم دشت را مي‌پاييدم كه تا دوردست خاك كوبيده است و تك و توك درخت‌هاي بي‌ريخت كويري هم وسط اين ناكجا سبز شده. يكهو تو سكون دق ماشيني چيزي ديدم كه داشت بكش سمت قلعه مي‌آمد.
زبان فارسي
نويسنده علي چنگيزي
مؤلف علي چنگيزي
سال چاپ 1390
نوبت چاپ 1
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 212
سايز رقعي
ابعاد 14.2 * 21.2 * 1
نوع جلد شوميز
وزن 250
شناسه کالا9789643629106