خاطرات جنگ خوك

معرفي كتاب:
آدم باورش نمي‌شود که اين همان شهر باشد. خاطرات جنگ خوک مصاف جوان‌ها و پيرهاست. ايسيدرو ويدال، مردي بازنشسته و نه‌چندان پرشور، يک روز صبح خود و دوستانش را در ميانه جنگي غيررسمي مي‌يابد؛ جنگي که در آن جوان‌ها به جان پيرها افتاده‌اند، تهديدشان مي‌کنند و حتي آن‌ها را مي‌کشند. پيرها شده‌اند نماد شکست و خمودگي جامعه ديکتاتورزده و جوان‌ها ديگر توان تحملشان را از دست داده‌اند، اما ويدال نمي‌خواهد تن به اين جنگ دهد، نمي‌خواهد پيري را بپذيرد، نمي‌خواهد کشته شود.
گزيده‌اي از كتاب:
«اين حس فراتر از حد تحملشان است، قربان. حسي جديد و انکارناپذير: هم‌ذات‌پنداري جوان‏ها با پيرها. در طول اين جنگ آن‏ها به‌شکلي ملموس و دردناک فهميده‏اند که اين پيرها آينده تک‏تک خودشان هستند. خودشان هم روزي پير خواهند شد. يک چيز عجيب ديگر: تک‏تک اين جوان‏ها خيال مي‏کنند که کشتن يک پير مساوي با خودکشي است.»