شنيدن شهر؛ كتابي خوشخوان و علمي. كتابي در زمينهي مطالعات ميان رشتهاي كه سعي كرده است پيوندي ميان حوزههاي متفاوت فکري از علوم اجتماعي و سياسي و انساني برقرار كند.
بخشي از کتاب:
«سه مرد دور آتش نشستهاند. باراني شديد ميبارد. آنها زير سقف دروازهاي ويران پناه گرفتهاند. باران تند و طولاني ميبارد و زمان کند و لخت ميگذرد. از بين اين سه مرد، يکي هيزمشکن است، يکي راهب و ديگري عابر. هيزمشکن و راهب قصهاي در سينه دارند و عابر، به نمايندگي از ما مخاطبان، مشتاق شنيدن اين قصه است. دو راوي و يک روايتشنو. اما اين قصه از جنس حکايتهاي وقت فراغت نيست، از آنها که در آرامش و اطمينان با «يکي بود يکي نبود» شروع ميشوند و با پند و اندرزِ شنونده و پيام اخلاقي تمام. اين قصه قصهاي مرموز و مبهم و ترسناک است که حتي راويانِ آن تصور روشني از معنا و محرکش ندارند. مردي کشته شده اما اينکه چرا کشته شده و چه کسي او را کشته، در هالهاي از ابهام است. هيزمشکن و راهب، هر کدام گوشههايي از ماجرا را به چشم ديدهاند و گوشههايي ديگر را شنيدهاند. از چه کسي، کِي و کجا؟ از راوياني ديگر که خودشان شخصيت اصلي قصه نيز بودهاند: راهزن، زن و روح احضارشدهي مقتول/شوهر زن. راهب و هيزمشکن به دليل حضور در دادگاهي که کمي پيشتر برگزار شده، شاهد و شنوندهي روايت اين سه نفر بودهاند. در روايت راهزن، او است که به تطميع زن، شوهر را کشته است. در روايت زن، قاتل خود او است، چون بعد از آنچه ميان او و راهزن رفته، ديگر تاب تحمل نگاه خيره و ملامتگر شوهر را نداشته است. و در روايت روح احضارشدهي مرد مقتول، قاتل نه زن است و نه راهزن، بلکه او خود به زندگياش پايان داده، چرا که بعد از شرف پايمالشده و خيانت همسر، ديگر زندگي برايش ممکن نبوده است. بستري واحد، کساني يکسان و روايتهايي متفاوت. به کدام يک از اين سه ميبايد يا ميتوانيم اعتماد کنيم؟ و تازه حواسمان هست که روايت اين سه نفر را از زبان و به ميانجيِ دو راوي ديگر ميشنويم؟ اين سه نفر گرچه شخصيتهاي اصلي قصه به شمار ميآيند اما حکم راوي ثانويه را دارند، چون در لحظه? اکنونِ روايت، هيچيک حضور ندارند ـيکي مرده و آن دو نفر ديگر در اختيار پليس هستندــــ و از طريق راهب و هيزمشکن است که صدايشان شنيده ميشود. معادله از اين هم پيچيدهتر ميشود وقتي ميفهميم روايت چهارمي هم وجود دارد: روايت هيزمشکن که ادعا ميکند شاهد پنهان کل ماجرا بوده است.»
زبان
|
فارسي
|
نويسنده
|
ليوني سندركاك - جيمز تراگ مورتن - ليون اميل - رابرت آ. بيورگارد - باربارا اكشتاين
|
مترجم
|
نويد پورمحمدرضا
|
سال چاپ
|
1402
|
نوبت چاپ
|
5
|
نوبت ويرايش
|
0
|
تعداد صفحات
|
213
|
سايز
|
وزيري
|
ابعاد
|
15 * 23 * 1.4
|
نوع جلد
|
شوميز
|
وزن
|
225
|