زمان 00:00

370,000تومان
تولید کننده: سخن
انبار:
گلبهار ، دخترِ روستاييِ با محبتيست که مادربزرگ پيرش را ، بزرگ ترين و ارزشمندترين دارايي زندگي اش ميداند و خواسته ي او را خواسته ي خودش ميشمارد. ننه جوني که جز ديدن دوباره ي نوه ي پسريِ طرد شده و پر کينه اش اِرِن ، آرزوي ديگري ندارد! به همين منظور هم تمام دلخوري و نفرتش از نوه ي ناخلف را کناري ميگذارد و براي ديدار دوباره ي اِرِن و مادربزرگش ، روانه ي شهر مي شود. غافل از آنکه عبور از اين کينه و عقده ي ديرينه ، آنقدرها هم ساده و راحت نيست و همه چيز در يک شبِ باراني و ميانِ پيستِ موتورسواري ، براي هر دوي آن ها طوري رقم ميخورد که رابطه ي بينشان دست خوشِ چالش هاي عجيب و خطرناک و البته پرکشش مي شود! از متن کتاب: به سمت موتورم مي‌روم. کلاه اضافي را از روي صندلي برمي‌دارم و سمتش پرت مي‌کنم. با زور کلاه سنگين را ميان زمين و هوا مي‌گيرد اما تعادلش به هم مي‌خورد و چند قدم عقب مي‌رود. با آن پيراهن گلدار بلند و چشمان متعجبش مستقيم نگاهم مي‌کند. _قول دادي اگه کاري رو که خواستي، بکنم بياي ديدن ننه جون! همان‌طور که به انگشتان کوچکش که با ترديد دور کلاه مي‌فشارد نگاه مي کنم، پوزخندي مي‌زنم و سر کج مي کنم: ــاوکي ولي تضمين نمي‌کنم هيچ اتفاقي واسه‌ت نيفته. اون‌وقت ديگه قول و قرارمونم بي‌ارزش مي‌شه. شايدم تو جون سالم به در بردي و فقط من مُردم؛ که البته اون‌طوري زيادم بد نمي‌شه برات. مي‎توني به ننه جونت بگي نوه‌اش مُرد و قال قضيه رو بکَني! با ترس جواب مي دهد: ــ منظورت چيه؟! به موتورم اشاره مي‌کنم: ــ دارم مي‌گم به نفعته بي‌خيال شي و نخواي پشت من بشيني رو اون موتور. چون لحظه‌اي که حرکت کنيم؛ ديگه مسئوليت مرگ و زندگيت با من نيست!
زبان فارسي
نويسنده مديا خجسته
سال چاپ 1401
نوبت چاپ 1
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 853
سايز رقعي
ابعاد 14 * 21 * 5
نوع جلد شوميز
وزن 760
شناسه کالا9786229268209