شهر جانوران

ايزابل آلنده در رمان شهر جانوران داستان نوجواني به اسم آلکساندر کولد را روايت مي کند که به علت بيماري مادر بزرگ پول و وسايل اورا مي دزدند. مادر بزرگ زني مهربان و در عين حال يک دنده است که روش تعليم و تربيت خاص خود را دارد. مادر آلکس سرطان دارد و تحت شيمي درماني قرار گرفته. مارد بزرگ نويسنده است و ماموريت يافته که براي تحقيق و نوشتن مقاله اي درباره ي جانوراني عظيم الجثه به امريکاي جنوبي برود و درباره علت مرگ و مير بوميان تحقيق کند. دراين سفر جالب نوه ي خود را هم به همراه مي برد. قهرمان ديگر داستان دکتر عميرا تورس پزشکي است که دل در گرو مائورو کارياس سرمايه دار بي رحمي دارد که چشم طمع به زمين ها و نعادن سرخپوستان دارد. اين پزشک زيبا به جاي واکسيناسيون سرخپوستان را آنها را با ويروس بيماري مهلکي از پا درمي آورد و چون همه ي منابع تحقيق و تفحص در اختيار افراد فاسد و نظاميان همدست کارياس است،کسي بويي از ماجرا نمي برد. اما با ورود نويسنده و نوه اش به همراه عکاسان و افرادمشکوک ماجرا ابعاد تازه اي مي گيرد. قهرمان ديگر رمان دخترکي به اسم ناديا سانتوس است. اين دو محور داستان هايي هستند که در رمان پيش مي آيد.