پسر باورنكردني

شايد در زندگي‌تان با بچه‌هايي برخورد کرده‌ايد که به خاطر تنهايي يا از دست دادن عزيزان يا زندگي در موقعيت‌هاي سخت و دردناک به دوستي خيالي پناه برده‌اند، اما آيا هرگز با دوست خيالي‌اي روبه‌رو شده‌ايد که به دنياي واقعي پا گذاشته باشد؟
بنجامين پسرک تنهاي شش‌ساله‌اي است درگير جنگ داخلي در کشوري که دقيقاً نمي‌دانيم کجاست، اما عکس‌ها و فيلم‌هايش را هر روز در تلويزيون مي‌بينيم. در اين داستان شاهد شهري جنگ‌زده با تمام مصائبش هستيم، اما نه از زاوي? ديد بزرگسالان که از زاوي? ديد بچه‌ها. شاهد تصاوير تکان‌دهنده از شهر ترسناکي هستيم که بايد بچه‌ها در پارک‌هاي آن بازي مي‌کردند، اما حالا به جاي صداي قهقه? کودکان صداي انفجار توپ و بمب‌ها شنيده مي‌شود. بنجامين تصور مي‌کند که دوست خيالي‌اش وينست گام توانايي انجام دادن هرکاري را دارد و تا زماني که اين باور را دارد، وينسنت واقعاً مي‌تواند هر کاري بکند.
وينسنت گام دقايقي بعد از انفجار در ايستگاه مترو بنجامين را پيدا مي‌کند و بعد از گذشتن از خيابان‌هاي ويران شهر او را به پناهگاه کودکان مي‌رساند و با اصرار بنجامين همراه او در پناهگاه مي‌ماند. بنجامين و وينسنت با مشکلات زيادي در خوابگاه روبه‌رو مي‌شوند: هيولاي شروري که در کمد زندگي مي‌کند، گروهي از يتيم‌هاي خلافکار (که تبديل به دوستان بنجامين مي‌شوند) و بدتر از همه ناپديد شدن وينسنت.
پسر باورنکردني داستاني است بي‌مثال از قدرتِ بي‌پايانِ تخيل.