جادوي كارناوال

carnival magic
25,000تومان
تولید کننده: داستان جمعه
انبار:
تس سعي کرد از خواب بيدار شود، اين يک خواب بود؟ جوري بود که انگار آنجا بود ولي آنجا نبود. مي توانست صداي مکس را بشنود اما نمي توانست چشم هايش را باز کند.
مکس حالا داشت تس را تکان مي داد و مي گفت: «تس، بيدار شو.» به نظر مي رسيد گرماي دست مکس روي تس اثر گذاشت و تس چشم هايش را باز کرد.
تس حتما به خواب عميقي فرورفته بود (يا هيپنوتيزم شده بود؟). هيچ چيز مثل قبل نبود. حتي نور روز هم جور ديگري بود. منظره ي بيرون پنجره يک منظره ي چمن زار بود و تصاوير با وضوح بالا به نظر مي رسيد و به سرعت از آنها مي گذشتند. آسمان هم آبي و درخشان بود و با ابرهاي سفيد پنبه اي در گذر بود.
آسمان دوون در آن موقع صبح بي رنگ و روتر، به رنگ آبي مايل به طوسي، روشن تر، صاف و آرام تر بود.
ولي اين آسمان بيش از حد روشن بود؛ انگار رنگ آن را با کامپيوتر تغيير داده و روشنش کرده بودند. نه دقيقا فسفري اما خيلي روشن بود. مطمئنا در حرکت بودند چون آسمان و منظره ي چمن زار همين طور داشت با سرعت از کنارشان رد مي شد يا اينکه آنها داشتند از کنار آن منظره رد مي شدند…
مکس با ترديد گفت: «فکر کنم تقصير من شد. فکر کنم فاجعه به بار آوردم.»
برگشت و به سمت پنجره دويد و بيرون را نگاه کرد. انگار همه چيز داشت تغيير مي کرد.
زبان فارسي
نويسنده ايمي افرون
مؤلف ايمي افرون
مترجم فاطمه علي مددي
سال چاپ 1398
نوبت چاپ 1
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 224
سايز رقعي
ابعاد 14 * 18.5 * 1.4
نوع جلد شوميز
وزن 200
شناسه کالا9786009832996