پرندگان موعود

با اينکه کلي پول هزينه ي اقامت در يک اتاق هتل کرديم، اما من بد مي خوابم. اين سفر خيلي سخت بوده است. دست هايم از فرط شستن خشک و پر ترک شده اند. از بد خوابيدن هاي شبانه ام خسته شده ام. خسته ام، حتي (گفتنش برايم آسان نيست) از دائم ناگت مرغ خوردن. از صداهاي بي پايان بزرگراه ها و لرزش ماشين، از بوي بد عرق و کپک تشک هاي آبي رنگ و از همه ي چيزهايي که دائم در حال تغييرند، خسته شده ام. فقط دلم مي خواهد زودتر به مقصد برسم؛ پيش مادربزرگ و پدر. ببينم که حال پدر با حضور دکتر متخصصي که مادربزرگ خيلي از او خوشش مي آيد، بهتر شده. به او نشان بدهم که چقدر در ليست پرندگانش پيشرفت کرده ام. حال پدر بهتر بشود و بعد: برگرديم خانه.