برآورنده ي آرزو

کاون‌تري روستاي آرام و بي‌دردسري است و تنها اتفاق مهمش شايد تشکيل بازارهاي هفتگي باشد؛ جايي که مردم همديگر را مي‌بينند و از اخبار و اتفاق‌هاي روستا باخبر مي‌شوند. همين‌ جاست که تادئوس بلين هم غرفه‌اي بر پا کرده و با جمله‌ي «مي‌توانم هر چه بخواهيد به شما بدهم.» عابران را کنجکاو مي‌کند. چهار نفر وارد غرفه‌اش مي‌شوند؛ پولي، رونا، آدام و راوي کتاب. اما ماجرا به همين سادگي نيست و اگرچه تادئوس بلين دروغ نگفته و واقعاً آرزوها را برآورده مي‌کند، هر آرزوي کوچکي به مشکل بزرگ و ترسناکي تبديل مي‌شود؛ پولي به جاي حرف زدن قورقور مي‌کند، با آرزوي رونا پاهاي هنري در زمين فرومي‌روند و تبديل به درخت مي‌شود و مزرعه‌ي آدام زير آب مي‌رود. اين گره به دست راوي باز مي‌شود، کسي که هنوز هيچ آرزويي نکرده است. «برآورنده‌ي آرزو» روايتي ساده و بدون پيچيدگي دارد، اما داستان به گونه‌اي پيش مي‌رود که خواننده را دنبال خودش مي‌کشاند و مي‌خواهد بداند سرنوشت شخصيت‌هاي داستان چه مي‌شود.