بي بي پيك (مجموعه ي داستان هاي كوتاه)

مجموعه داستان بي‌بي پيک از شش داستان کوتاه تشکيل شده که عنوان آن‌ها از اين قرار است: «سگ قهوه‌اي»، «جاي پا»، «مسافر شهسوار»، «دقيقه»، «بي‌بي پيک» و «سيرسيرک». برخي از داستان‌هاي اين کتاب مانند سگ قهوه‌اي و مسافر شهسوار خطي و منسجم روايت مي‌شوند. برخي ديگر از داستان‌ها مانند بي‌بي‌ پيک روايت پراکنده‌اي دارند و تصاويري نه‌چندان روشن و اغلب تکه‌تکه، قرار است مخاطب را با خود همراه کنند.
در داستان سگ قهوه‌اي، زن و شوهري سگ خود را گم کرده‌اند و به‌شدت بي‌تاب‌اند. آن‌ها براي پيدا شدن سگ آگهي مي‌دهند؛ اما تلفن‌هاي استهزاآميز يکي پشت ديگري بمبارانشان مي‌کند. در بخشي از متن اين داستان آمده است:
گوشي را گذاشت. گيج و منگ شده بود. نمي‌دانست چه کند. تلفن را هم نمي‌توانست قطع کند. وقتي دوباره صداي زنگ برخاست، ترسيد جواب بدهد. مدتي صبر کرد، اما صدا قطع نشد. با اکراه گوشي را برداشت. زني با صداي آرام و غمگين آن طرف خط بود. “آقا ببخشيد مزاحم شدم. مي‌خواستم ببينم سگتان را پيدا کرديد يا نه؟ من اطلاعيه را ديدم. طفلک چقدر خوشگل بود.” با احتياط تشکر کرد و گفت که هنوز لاتو پيدا نشده است. “خوشبختانه سگ بزرگ است. خطر اينکه مثل گربه‌ها در سوراخ‌سنبه‌ها بيفتد نيست. همين تازگي گربه‌ي من گم شد. چند روز همه‌ي کوچه‌ها را دنبالش گشتم. افتاده بود توي ناودان يک خانه‌ي متروک و من صدايش را نمي‌شنيدم. بالاخره يک شب ديروقت وقتي همه جا ساکت بود صدايش را شنيدم. تا صبح جانم به لبم رسيد. کلي پول به کارگر شهرداري دادم تا حاضر شد به آن خانه‌ي متروک برود و از ناودان بيرونش بياورد. اما تقريباً مرده بود. دکتر هم نتوانست کاري بکند. همان روز مرد.”