پايان رابطه

پايان رابطه را يک رمان‌نويس روايت مي‌کند، اما اين نه رماني درباره نوشتن، که داستان تلاقي عشق و ايمان است. در پس‌زمينه ذهني رمان حضور مرد زيرزميني داستايفسکي احساس مي‌شود که تلخکامي و انزجار خود از انسان و جهان را به زباني فصيح و سليس بيان مي‌کند.
نويسنده خود را متعلق به دنياي انسان‌هاي خشمگين مي‌داند، متعلق به سنت نوشته‌هاي ديني دانته که به دليل نفرتش خوب عشق مي‌ورزيد. پايان رابطه نيز داستان عشقي بيمارگونه و نفرتي بيمارگونه است.