اسب سفيد در مرداب

der schimmel im moor
9,500تومان
تولید کننده: محراب قلم
انبار:
هار پرباراني بود و ما نقشه‌هاي خوبي براي تابستان کشيده بوديم. اين را خوب به ياد دارم، چون بعد از آن، همه چيز عوض شد. من در آن تابستان با آنگوس دايسارت آشنا شدم.
معمولاً هيچ وقت به خاطر نداشتم در سفرهاي پدرم او را همراهي کرده باشم. ديگر مدت‌ها بود که اين کار را نمي‌کردم. هرچند همه‌ي دوستان و آشنايانم شغل او را بي‌نهايت جالب و جذاب مي‌ديدند، من ترجيح مي‌دادم يک پدر معلم، پيشه‌ور يا وکيل داشته باشم؛ پدري کاملاً معمولي. مي‌دانستم که انزجار من از شغل او بيش‌تر به سبب تصادفي است که در آن، مادر و برادر کوچکم جان خود را از دست داده بودند. براي کشف اين موضوع، احتياجي به روان‌شناس نداشتم.
من همچنين در آن سال، براي تعطيلات تابستان برنامه‌هاي شخصي داشتم. مي‌خواستم با بهترين دوستم، ليلي، در يکي از جزاير کوچک يونان يک دوره‌ي آموزش قايق‌راني بگذرانم. تمام زمستان خوش‌حال بوديم که با افراد جديد آشنا مي‌شويم و شب‌ها جلوي رستوران‌هاي جنوبي مي‌نشينيم و از شر آب‌وهواي سرد و مرطوب انگليس خلاص مي‌شويم.
در يکي از روزهاي ماه مه، ليلي زنگ زد و گفت نمي‌تواند با من بيايد.
او گفت: «ببخشيد راگني، واقعاً متأسفم! نمي‌خواستم برنامه‌ات رو خراب کنم. باز هم اميدوارم منو ببخشي! آخه اين يه فرصت استثنائيه؛ مي‌فهمي؟ چنين چيزي فقط توي فيلم‌ها يا يه رمان از رُزامونده پيلشِر? ممکنه اتفاق بيفته. به خدا مطمئنم از نرفتن به اين سفر هميشه افسوس مي‌خورم. به من قول بده که از دستم دل‌خور نيستي ...»
زبان فارسي
نويسنده ارزولا ايسبل
مؤلف ارزولا ايسبل
مترجم گيتا رسولي
سال چاپ 1394
نوبت چاپ 1
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 160
سايز رقعي
ابعاد 14.3 * 20.3 * 0.8
نوع جلد شوميز
وزن 175
شناسه کالا9786001037566

كالاهايي كه همراه اين كالا خريداري شده‌اند