پينوكيو

pinocchio
120,000تومان
تولید کننده: سپاس
انبار:
درست در همان لحظه، کسي در زد. نجار که ناي ايستادن نداشت گفت: «بيا تو.»
بي‌درنگ پيرمردي سرحال و قبراق وارد دکان شد. اسم او ژِپِتو بود، اما وقتي بچه‌هاي محل مي‌خواستند عصباني‌اش کنند پودينگ صدايش مي‌زدند، چون کلاه‌گيس زردي که به سر مي‌گذاشت آدم را ياد پودينگي مي‌انداخت که با ذرت درست شده باشد.
ژپتو خيلي زود‌جوش بود و واي اگر کسي‌ پودينگ صدايش مي‌زد! زود برآشفته مي‌شد و ديگر کسي نمي‌توانست جلودارش باشد.
ژپتو گفت: «صبح به‌خير استاد آنتونيو، کف زمين چي‌کار مي‌کني؟»
«دارم به مورچه‌ها الفبا ياد مي‌دم.»
«چه خوب، با کار و باري که داري بد هم نيست.»
«حالا چي تو رو کشونده اينجا، ژپتو؟»
«پاهام. اما راستش استاد آنتونيو، اومدم يه لطفي در حق من بکني.»
نجار روي زانوهايش بلند شد و در پاسخ گفت: «بفرما، من در خدمتم.»
«امروز صبح يه فکري به سرم زد.»
«بگو بشنويم.»
«فکر کردم يه عروسک چوبي خوشگل بسازم، يکي که بتونه برقصه، شمشيربازي بکنه، و مثل يه بندباز بالا و پايين بپره. اون‌وقت من هم با اين عروسک دور دنيا مي‌گردم و يه لقمه نون و يه ليوان نوشيدني گير مي‌آرم. نظرت چيه؟»
همان صداي آهسته از جايي که معلوم نبود کجاست گفت: «آفرين، پودينگ!»
وقتي ژپتو شنيد که پودينگ صدايش کردند، صورتش از خشم مثل يک تکه گوشت قرمز شد و رو به نجار با خشم پرسيد:
«چرا بهم توهين مي‌کني؟»
«کي بهت توهين کرد؟»
«تو بهم گفتي پودينگ!»
«من نبودم!»
«به نظرت من به خودم مي‌گم پودينگ؟ من که مي‌گم تو بودي!»
«نه!»
«آره!»
«نه!»
«آره!»
از حرف‌هايي که بين‌شان رد و بدل شد، هر دو گُر گرفتند و کار به کتک و کتک‌کاري کشيد.
دعوا که خوابيد، استاد آنتونيو کلاه‌گيس زرد ژپتو را در دست داشت و ژپتو هم کلاه‌گيس خاکستري استاد آنتونيو را لاي دندان‌هايش.
استاد آنتونيو با فرياد گفت: «بده من کلاه‌گيسم رو!»
«تو هم مال من رو بده، و بيا دوباره با هم رفيق باشيم.»
زبان فارسي
نويسنده كارلو كلودي
مؤلف كارلو كلودي
مترجم تهمينه كيان
سال چاپ 1398
نوبت چاپ 2
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 80
سايز رحلي
ابعاد 23.3 * 34 * 1.4
نوع جلد سلفون
وزن 1030
تخفيف ويژه در سايت 10.00
شناسه کالا9786006767536