ظهور ژاپن مدرن (نگاهي به مشروطه ژاپني)

سرزمين ژاپن از چهار جزيره هوکايدو، هونشو، شيکوکو و کيونشو تشکيل شده که تا نيمه قرن نوزدهم ميلادي کشوري ناشناخته بود که عمدتاً زير سايه سنگين تاريخي و تمدني همسايه بزرگ خود، چين به سر مي‌برد و کمتر نامي از آن در تاريخ روابط شرق و غرب از عهد باستان، سده‌هاي ميانه و حتي عصر جديد تا نيمه قرن نوزدهم برده شده بود.
اينکه چگونه ژاپن در کمتر از پنج دهه توانست به يک قدرت بزرگ آسيايي تبديل شود و حتي در آغاز قرن بيستم (سال 1904) روسيه را که يک امپراتوري قدرتمند اروپايي بود در نبردي برق آسا شکست دهد و پس از چند دهه عملاً به يک قدرت صنعتي و نظامي قاره‌اي و حتي بين قاره‌اي تبديل شود و سپس به دنبال 150 سال اصلاحات و ضد اصلاحات نظامي گري و جنگ و اشغال نظامي در پايان قرن بيستم خود را تا سطح يک قدرت بزرگ اقتصادي در جهان ارتقا دهد موضوعي است که کتاب حاضر به بررسي و واکا‌وي آن مي‌پردازد.
در اين کتاب نشان داده مي‌شود که ژاپن چگونه در کمتر از يک نسل از جامعه پسافئودالي به اشکال آغازين توليد صنعتي گام گذاشت، تجربه‌اي دردناک براي ژاپني‌ها که ناچار از پشت سر گذاشتن سنت و آسيايي گري و رفتن به سوي تجدد و غرب گرايي شدند.