آرش كمانگير (برگرفته از داستان هاي ابران باستان)

هزاران سال پيشن در زمانهاي دور، سلسلة پيشدادي بر ايران حکومت کرد. آن زمان، ايران کشور پهناوري بود و مورد تعرض همسايگان خود قرار ميگرفت. همساية شمالي ايران، کشور توران بود و پادشاهي به نام افراسياب داشت که مردي جاه طلب و ستيزه گر بود. او مرزهاي شمالي ايران را به اميد کشورگشايي مورد تاخت و تاز قرار ميداد. در نبردي که ميان افراسياب توراني و منوچهر شاهنشاه ايران درگرفت، سپاه ايران در مازندران به تنگنا افتاد. عاقبت دو طرف به آشتي رضايت دادند و براي تعيين مرز پذيرفتند تا از مازندران تيري به خاور پرتاب کنند و هرجا تير فرود آمد، همانجا مرز دو کشور باشد. الهة زمين، اسفندارمذ پديدار شد و فرمان داد، آرش بزرگترين کماندار را حاضر کنند. آرش با اين که ميدانست با پرتاب تير تمام نيرو و توانش را از دست ميدهد اما در حالي که تمامي وجودش پر از عشق و اعتقاد بود، در يکي از نخستين روزهاي تيرماه، تير و کمان را در دست فشرد، از دامنة کوه بالا رفت و به قله رسيد و تير را رها کرد. اين کتاب مصور با موضوع داستانهاي حماسي، برگرفته از داستانهاي ايران باستان است و براي کودکان به دو زبان فارسي و انگليسي به نگارش درآمده است.