داستان يك رمان

معرفي كتاب:
تامس ولف را نويسنده اي در طراز فاکنر و همينگوي و اسکات فيتس جرالد دانسته اند گرچه از آنها قدري جوانتر بود و در جواني هم درگذشت فاکنر او را با استعدادترين نويسنده نسل ما خوانده بود تنها دو رمان بلند ولف در کنار مجموعه متنوع و مفصلي از داستانها و رمانهاي کوتاه در زمان حيات او منتشر شد و دو رمان بلند و يک مجموعه ديگر از داستانهاي کوتاه او نيز بعد از مرگ نويسنده با استفاده از دست نوشته هايش به چاپ رسيد آنتوني برجس در مورد ولف نوشته است .... همان نابغه اهل کاروليناي شمالي که قادر بود به راحتي يک ميليون کلمه درخشان را روي کاغذ بياورد ولي نمي توانست هيچ نظم و ترتيبي به آنها بدهد. همين نياز ولف به نظم و ترتيب بخشيدن به نوشته هايش بود که زمينه ساز همکاري او با مکسول پرکينز سرويراستار انتشارات اسکريبنرز شد پرکينز ويراستار آثار نويسندگان برجسته اي همچون همينگوي و فيتس جرالد بود اما به خصوص همکاري اش با ولف و نقش اساسي و به راستي تعيين کنند؛ او در شکل گرفتن نهايي رمانهاي ولف بود که او را به ويراستار اسطورهاي صنعت نشر آمريکا بدل ساخت. داستان يک رمان شرح شورانگيز اين همکاري و اداي دين ولف به پرکينز است هر چند در عين حال خود يک اثر ادبي مستقل و منحصر به فرد نيز هست که در آن هنرمندي نابغه نبردهاي سهمگين درون خود را با قوت و درخشش تمام بازگو مي کند.