لاشه ي لطيف

کسب وکار مارکوس سلاخي آدميزاد است، هر چند ديگر هيچ کس به روي خودش نمي‌آورد و از اين عنوان استفاده نمي‌کند. همسر مارکوس او را ترک کرده پدرش در درياي فراموشي دست و پا مي‌زند و خودش تمام رمقي را که برايش مانده صرف از ياد بردن راه امرار معاشش مي‌کند. همه چيز در چشم برهم زدني اتفاق افتاد ويروسي ناشناخته گوشت حيوانات را مسموم کرد و دولت خوردن گوشت آدميزاد را با برچسب گوشت مخصوص قانوني اعلام کرد. هر شکلي از روابط انساني براي کارکنان سلاخ خانه مجازات مرگ در پي دارد. مارکوس ذهنش را با اعداد و جزئيات توليد مشغول نگه ميدارد اما يک روز هديه‌اي به دستش مي‌رسد که فکر آنچه را از دست رفته و آنچه را هنوز مي‌توان نجات داد مثل خوره به جانش مي‌اندازد. آثار داستاني کوتاه و بلند آگوستينا باستريکا (متولد 1974) در بوئنوس آيرس آرژانتين را به طنز تلخ تصاوير و توصيفات پادآرمانشهري پيش بيني فروپاشي‌هاي اجتماعي و زيست محيطي و به کلام در آوردن رنج انسان در مواجهه با طبيعت و هم نوعانش مي‌شناسند لاشه‌ي لطيف، دومين رمان باستريکا، نمونه‌ي اعلايي است از تلاش او براي در آميختن اين مضامين جايزه‌ي معتبر ادبي (کلارين در سال 2017 به اين رمان اهدا شد که تا امروز به بيش از بيست و سه زبان ترجمه شده است. منتقد نيويورک تايمز درباره‌اش مينويسد درست از لحظه‌اي که کتاب را در دست مي‌گيريد خودتان را هم لرزان و ترسان در صف سلاخي ميبينيد و شک نداريد آنچه پيش رو داريد ذره‌اي از آنچه پشت سر گذاشته‌ايد بهتر نخواهد بود. »