لحظه زوال

نويسنده‎اي با قرار دادن چند سري کارت در يک جعبه کفش مي‎خواهد به يک طرح کلي براي داستانش برسد. اين کارت‎ها حاوي اطلاعات و حقايقي درمورد اشخاص سرشناس، متفکران، سياست‎مداران، ورزشکاران و هنرمندان است. کليت کتاب، که به‌نوعي مي‌توان آن را «ضدرمان» يا رمان ساختارشکنانه خواند، از همين فکت‌ها و جملات ماندگار تشکيل شده و چالش تنها شخصيت کتاب، يعني «نويسنده»، با حقايق عجيب زندگي اين اشخاص، با استفاده از جملات اندک به تصوير کشيده شده است. هرچقدر که بيشتر اين حقايق مطرح مي‎شوند متوجه اين نکته مي‎شويم که عنصر مرگ پرتکرارترين جوهره آن‌هاست و خود شخصيت نويسنده نيز به نقطه نابودي مي‎رسد. اضمحلال او با گيج شدن و از دست دادن تعادل شروع شده و درنهايت با مرگش به پايان مي‎رسد
منتقد کرکس ري‌ويوز درباره اين کتاب مي‌گويد: «کساني که دو اثر قبلي مارکسون را دوست داشته‌اند بار ديگر حيرت‎زده خواهند شد. اين اثر يک حماسه کوچک از آرزوي ديرينه انسان غربي براي دستيابي به هنر، ماندگاري، زيبايي و مفهوم است که توسط ابتذال رو به زوال رفته؛ زوالي که تا به امروز ادامه داشته است.»