فکرش را بکن چيزي به امتحانات ورودي دانشگاه نمانده، ميخواني و ميخواني تا بهترين نمرهها را بگيري و به آرزوي خودت و خانوادهات برسي؛ قبولي در رشتهي پزشکي. ناگهان همه چيز بههم ميريزد. دلبسته ميشوي، آن هم نه دلبستهي يک آدم واقعي، بلکه شيفتهي يک روح. روحي که در اينترنت زندگي ميکند و عين خودت خورهي کتاب است، اما حاضر نيست از اينترنت بيرون بيايد تا او را ببيني.
چهکار ميکني؟ تصميم ميگيري خودت بروي دنبالش و پيدايش کني؟ شنيا هم همين کار را کرد. همهي چيزهايي را که دربارهاش ميدانست کنار هم چيد تا سرنخي پيدا کند و به او برسد، اما همهچيز جعلي بود، يک دروغ بزرگ.
از متن کتاب:
بلايي که به سرم آمده بود اين بود که بيشتر از هر کسي در هر زماني دلم براي مارسلو تنگ شده بود. از اينکه به يک روح وابسته شده بودم احساس حماقت ميکردم. از اينکه ممکن بود براي هميشه از زندگيم ناپديد شود، ميترسيدم. نميدانستم مشکلش چيست اما واضح بود که مشکلي دارد و دلم پر ميکشيد تا بهش کمک کنم. هيچکاري از دستم برنميآمد تا جلوِ اين وضع را بگيرم.
صبر. اين همان واژهاي است که بيشتر از تمام واژههاي لغتنامه ازش بيزارم.
زبان
|
فارسي
|
نويسنده
|
كاره سانتوس
|
مؤلف
|
كاره سانتوس
|
مترجم
|
سارا يوسفي
|
سال چاپ
|
1402
|
نوبت چاپ
|
4
|
نوبت ويرايش
|
0
|
تعداد صفحات
|
227
|
سايز
|
رقعي
|
ابعاد
|
12.5 * 19 * 1.5
|
نوع جلد
|
شوميز
|
وزن
|
170
|
تخفيف ويژه در سايت
|
10.00
|