حمله ي دماغو زيرپوش به سر و راز زندگي / برادران واويلا 1

the riot brothers never stop
46,000تومان
تولید کننده: حوض نقره
انبار:
گفتم: «صبر کن!» احساس کردم دارد نصيحتي به من الهام مي شود. نصيحت ها به طور طبيعي به من الهام مي شوند، چون من به عنوان يک سال پنجمي، خيلي باهوش هستم.
ارويل نشست و مودبانه به من گوش کرد.
گلويم را صاف کردم. گفتم: «زندگي مثه يک بسته ي پستي مي مونه. تو نمي توني روي چيزي که از يه شکاف با هيجان بيرون اومده، حساب کني!»
ارويل گفت: «اين يکي خيلي خوب بود ويلبر!» بعد عقب پريد و پرسيد: «حالا چي کار کنيم؟»
-«اولين قانون برادران رايت: کاري کن که هر روز اتفاق هيجان انگيزي برات بيفته.»
– «چه طوره براي خودمون يه نامه بنويسيم؟»
من گفتم: «خيلي هم ضايع نيست! ولي سورپرايز تلقي نمي شه. اگه واقعا دنبال يه چيز هيجان انگيز هستي بايد باهاش غافل گير بشي.»
فکر کردن براي مان سخت شده بود. چون مامان مان خيلي سروصدا مي کرد. او به پرحرفي عادت داشت.
ما حتي قصد نداشتيم ازش سوال کنيم که آقاي هالي کيست، اما او به حرف زدن ادامه داد. «آقاي هالي قبل از ما صاحب اين خونه بود.» خنديد. «وقتي ما اين جا رو خريديم شبيه موزه بود، خيلي چيزها از در و ديوار و سقف آويزون بودن. اون يه سنجاب پير ديوونه بود.»
وقتي مامان داشت حرف مي زد، چرخ دنده هاي مغز من شروع به چرخيدن کردند. يواشکي گفتم: «ارويل، اگه آقاي هالي يه گنج تو يه جاي اين خونه مخفي کرده باشه چي؟»
چشم هاي ارويل باز شد: «مثه يه کيسه پر از آب نبات؟»
-«من داشتم به بيش تر از اون فکر مي کردم، مثه طلا و جواهر.»
-«اگه پيداش کرديم چي؟»
آرام گفتم: «اين همون کاريه که ما امروز قراره انجام بديم! قراره گنج مخفي رو پيدا کنيم!»
ارويل بالا پريد و گفت: «جانمي جان!» بعد نشست و پرسيد: «ولي اگه ما مي دونيم که مي خواييم يه گنج مخفي رو پيدا کنيم، چه طوري غافل گيري بشيم؟»
براي يک لحظه ارويل قانعم کرد. بعد چيزي بهم الهام شد: «وقتي ندونيم که گنج کجا مخفي شده، غافل گير کننده است.»
ارويل گفت: «آهان! بيا شروع کنيم!»
زبان فارسي
نويسنده ماري آماتو
مؤلف ماري آماتو
مترجم مهناز ايلدرمي
سال چاپ 1398
نوبت چاپ 2
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 148
سايز رقعي
ابعاد 14 * 19.5 * 1
نوع جلد شوميز
وزن 155
تخفيف ويژه در سايت 10.00
شناسه کالا9786001944031