عقل و احساس / رمان هاي كلاسيك

اِلنور. اِلنور. اشتباه تو همين جاست. او الان آماده پذيرش توست. درسته که بعضى‌ها او را تشويق به ازدواج با دختر پولدارترى مى‌کنند ولى اگر تو کمى اميدوارش کنى، همه‌چيز درست مى‌شود. خودت بهتر مى‌دانى که مردها را چطور مى‌شود از راه به در کرد. اصلاً به گذشته و حرف‌هاى غيرمنطقى که از يک ازدواج غيرممکن زده شده، توجه نکن. خوشبختانه تو آنقدر عاقل هستى که بفهمى بعضى از چيزها شدنى نيست به نظر من تنها کسى که مى‌تواند تو را خوشبخت کند، کلنل براندون است. من هم از تو در اين قضيه حمايت مى‌کنم." بعد در حالى که سعى مى‌کرد آهسته صحبت کند، ادامه داد. "اين اتفاق همه را خوشحال مى‌کند." سپس کمى به اين طرف و آن طرف نگاه کرد. "خوشبختى تو آرزوى همه ماست. مخصوصا فانى و مادرش. خانم فرس واقعا زن مهربان و بانزاکتى است. ديروز خودش به من گفت که خوشبخت شدن اِلنور آرزوى من است.