خون و سنگ معدن / ترانتهال 1

75,000تومان
تولید کننده: تنديس
انبار:
سر و صداها بلندتر شدند و کم کم بيشتر اسرايي که گريخته بودند، پيدا شدند. بالاخره سروکله ي مرد داريايي که او را ميرو صدا مي کردند هم پيدا شد. او شروع به شمردن نفرات باقي مانده کرد. پنج يا شش کلنيايي کم بودند و از صداي نعره ميرو معلوم بود که به احتمال زياد او هم متوجه اين موضوع شده بود. در ميان اسرايي که جمع شده بودند، سکوتي غمگين حکم فرما شد و توجه مرد داريايي درست به طرف بريت جلب شد. او سر بريت داد کشيد و اگرچه بريت چيزي از حرف هايش را نفهميد، اما با توجه به حرکات او متوجه شد که مرد از او مي خواهد که به دنبال بقيه کلنيايي ها برود و آن ها را پيدا کند.
هنگامي که بريت هيچ عکس العملي نشان نداد، او با خشونت دور زد و لوله و اسلحه اش را روي پشت بريت گذاشت. اين کار باعث رنجش خاطر بقيه ي هم قطارهاي بريت شد. ميرو زمزمه هاي آنان را شنيد، چند قدم کنارتر رفت و اسلحه اش را به طرف ديگران هم نشانه گرفت. هم زمان با اين کار فرياد زنان چيزي گفت. وقتي تن صدايش آرام تر شد و آهسته تر صحبت کرد، آن ها متوجه شدند که شايد ميرو بيشتر از آن ها ترسيده است. او هم مستاصل به نظر مي سيد. او در بين کلنيايي ها تنها بود، کلنيايي هايي که شايد به راحتي مي توانستند او را خلع سلاح کنند، حتي به قيمت کشته شدن چند نفرشان. از سوي ديگر تنها ميرو بود که راه را مي شناخت و مي دانست چطور مي شود از اين جنگل بيرون رفت.
سرانجام به نظر رسيد که او تصميمي گرفت. آن ها از هيچ جهت نشانه اي مبني بر زنده ماندن ديگران نمي شنيدند و از گروهي هم که پشت سر آنان حرکت مي کرد، هيچ صدايي شنيده نمي شد.
ميرو نگاهش را از يکي به ديگري انداخت. او به صورت هاي سياه شده اي نگاه کرد که عرق خطوط روشني را روي آن ها برجاي گذاشته بود. او به يونيفرم هاي درب و داغان با نشان يگان و رسم الخطي که برايش بيگانه بود چشم دوخت. در نهايت به چهره مصمم سرباز بريت داربورگ نگاه کرد.
براي لحظه اي حس احترام نسبت به بريت در وجود او بيدار شد. ميرو تفنگ را روي شانه اش انداخت و بدون اينکه حرفي بزند، به راه افتاد. بقيه به دنبال او رفتند.
زبان فارسي
نويسنده اشتفان بوشر
مؤلف اشتفان بوشر
مترجم آزاده نيازاده
سال چاپ 1398
نوبت چاپ 1
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 542
سايز رقعي
ابعاد 14.5 * 21.5 * 2.5
نوع جلد شوميز
وزن 605
شناسه کالا9786001825965