من آنجا بودم، ساعت ها و ساعت ها به يك ديوار موقتي تكيه داده بودم. چيزي براي ديدن نبود جز دهكده اي آرام آن پايين، سقف هاي پوشالي خانه ها تقليدي بودند از تپه هاي دور دست، انبوهي بامبو يخ زده در سمت چپ من سر از برف بيرون آورده بود. آن جا جايي بود كه ما آشغال هايمان را مي ريختيم. تا آن جا كه مي توانستم هوشيار بودم. گوش مي دادم و هر نشانه اي از چشم بادامي ها يا كساني را مي ديدم كه كلاه لبه دار به سر داشتند. اغلب حركتي نبود. اما يك روز بعدازظهر صداي خش خش آرامي را ميان ساقه هاي بامبو شنيدم. فقط يك چيز در حركت بود. مي دانستم نبايد دشمن باشد - آن ها هرگز تك نفري نمي آمدند - پس فكر كردم شايد يك ببر باشد. مي گفتند ببرها در تپه ها پرسه مي زنند، اما هيچكس ببري نديده بود. بعد ديدم ساقه هاي بامبو از هم جدا و به طرف زمين خم شدند.
زبان فارسي
نويسنده توني موريسون
مؤلف توني موريسون
مترجم ميچكا سرمدي
سال چاپ 1401
نوبت چاپ 2
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 138
سايز رقعي
ابعاد 14.3 * 21.3 * 1
نوع جلد شوميز
وزن 145
شناسه کالا9789645571618

كالاهايي كه همراه اين كالا خريداري شده‌اند