سياه برازنده ي توست

داستان سياه برازنده‌ي توست بر محور شخصيت جواني به نام هاله مي‌چرخد که خواننده‌اي الجزايري است. پدر و برادر هاله به دست تروريست‌ها به قتل رسيده‌اند و او براي انتقام گرفتن از قاتلان خانواده‌اش خوانندگي مي‌کند. در الجزاير و چندين کشور ديگر کنسرت اجرا مي‌کند و به اعتراض عليه تروريسم مي‌پردازد. مرد ثروتمندي به نام طلال نخستين‌بار هاله را در برنامه‌اي تلويزيوني مي‌بيند و به او علاقه‌مند مي‌گردد. در آن برنامه هاله براي نخستين‌بار دليل سياه پوشيدن هميشگي‌اش را توضيح مي‌دهد. روزي طلال به‌طرزي ناشناس نوشته‌ي کوتاهي را همراه با يک دسته گل براي اين خواننده مي‌فرستد. اين نوشته سه کلمه بيشتر نبود: «سياه برازنده‌ي توست».
داستان اين عشق به اين سادگي‌ها پيش نمي‌رود و تقابل سادگي هاله و ثروتمندي غرورمندانه‌ي طلال را به تصوير مي‌کشد. هاله که زن شريف و بي‌آلايشي است، زرق‌وبرق و تجمل را برنمي‌تابد و در طي اين رابطه به ماهيت تغييرپذير عشق پي مي‌برد