روزگاري جنگي درگرفت

در اين کتاب جان استن بک صحنه هايي از جنگ را توصيف کرده که در زمان خبرنگاري به چشم ديده است. نويسنده با شرح حال و هواي ورود سربازان آمريکا به جنگ جهاني دوم در شمال آفريقا و انگلستان، تعهد و مسئوليت روشنفکر را در مواجهه با مسائل اجتماعي به زيباترين شکل بيان مي کند. در بخشي از کتاب مي خوانيم: «اين فقط از روي شانس بود که آدم مدت درازي خبرنگار بماند و در متن حوادث باشد. با خواندن اين گزارش ها از ميزان تلفات به هراس مي افتم. تنها مشتي ارواح وراج که شبها وحشت مي پراکندند و روزها را از ناله مي انباشتند، زنده ماندند.»