اطلس جزاير مه آلود

پيرمرد داستان، قوه ي تخيل خوبي دارد؛ دنيايي را تجسم مي كند كه به خيال او احاطه اش كرده و همه ي اتفاقات اين دنيا زاده ي ذهن اوست. اين خيال پرداز، يك نقشه كش است و عادت دارد در دنياي رويايي خود به سفرهاي مختلفي برود. هدفش از اين سفرها چيزي نيست جز پيدا كردن واقعيت و ترسيم آن. براساس اين گشت و گذارها، شروع به كشيدن يك اطلس مي كند كه نام آن را «اطلس جزاير مه آلود» مي گذارد. پيرمرد، اين كتاب را به پسرش هديه مي دهد؛ پسري كه در آستانه ي رفتن به جنگ و همچنين پا گذاشتن به يك دنياي ناشناخته است. پسر جوان بعد از پيدا كردن يك سكه سياه عجيب وارد ماجراهاي خارق العاده اي مي شود كه در كتاب مي خوانيد. در آخر وقتي پسر شروع به خواندن اطلس مي كند، در مي يابد همه ي آنچه كه براي او اتفاق مي افتد در اين كتاب نوشته شده است...