كلاو ميمون غول پيكر / نبرد هيولاها 8

در حالي که صداي وهم آور موسيقي ارگ در فضا پيچيده بود، خون‌آشام در گوشه‌اي سر خورد. موميايي بسيار بزرگي سلانه سلانه او را تعقيب مي‌کرد. خون‌آشام سرش را چرخاند و دندان‌هاي نيشش را نشان او داد. اگرچه سر تا پاي موميايي باندپيچي شده بود با اين حال قدم‌هاي بزرگي برمي‌داشت. شبه بلند و لاغري پشت سر موميايي ظاهر شد. موهاي پريشان و آويخته‌اش در هنگام حرکت تکان مي‌خورد. با صداي جيغ مانندي گفت: "نمي‌تواني مرا بگيري" و با صداي بلند و گوش‌خراش خود صداي موسيقي اسرارآميز محيط را خراب کرد.